خیلی از اوقات بعضی از دوستانمون هستند که درک درستی نسبت به رفتارهای ما پیدا نمی کنندو اونموقع آدمی میمونه که آیا کارش درست بوده یا نه ؟ خوب به هر حال ... این متن کوچک هم یکی از همون مطالبی که قبلا اشاره ای در مورد نوشتنشون کرده بودم . امیدوارم بیان کننده قسمتی از احساس واقعی من باشه !! *************************************************************** برای کمک به بلند شدنش رویم را از او برگرداندم ولی موقعی که بر گشتم هنوز داشت گریه می کرد.
آسمانی باشید قاصدک *************************************************************** و این هم فال حافظ مشترک من و گلرخ عزیزم :
زهی خجسته زمانی که یار باز آید بکام غمزدگان غمگسار باز آید به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار باز آید اگر نه در خم چوگان او رود سر من ز سر نگویم و سر خود چه کار باز آید مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد بدان هوس که بدین رهگذار باز آید دلی که با سر زلفین او قراری داد گمان مبر که بدان دل قرار باز آید چه جور ها که کشیدند بلبلان از وی به بوی آنکه دگر نو بهار باز آید ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ که همچو سرو بدستم نگار باز آید
به وبلاگ من سر بزنید در مسابقه شرکت کنید برنده شوید جایزه هم بگیرید!!!!!!
سلام.
قاصدک و گلرخ عزیز دوست داشتنی هستید ... شاد و موفق باشید !
سلام ...عجب فال زیبایی اومده...همیشه شاد باشید
سلام
شعر بسیار زیبایی بود
اولین بار بود که میومدم اینجا
ولی باز هم میام
موفق باشی
سلام من هم از عشق می نویسم و با شما احساس مشترک دارم دوست دارم از نظراتتون بهره مند شوم منتظرم
سلام شاپرکهای آزاد...