از خانه به در از کوچه برون تنهایی ما سوی خدا می رفت. در جاده درختان سبز گلها وا شیطان نگران : اندیشه رها می رفت . خار آمد و بیابان و سراب کوه آمد و خواب آواز پری : مرغی به هوا میرفت ؟ --- نی - همزاد گیاه بود از پیش گیا می رفت . شب می شد و روز . جایی - شیطان نگران : تنهایی ما می رفت .
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش بر اندازیم
امروز بالاخره امتحاناتمون تموم شد . بازم برگشتیم پیش شما دوستان عزیز و مهربونیاتون . یک دنیا ممنون از اینکه ما رو فراموش نمیکنین . آرزومند سبزترین آرزوها برای شما گلرخ
|