طنین من سلام
امروز باز هوای نان و بوسه و چند کلمه دردودل کرده بودم .
صبح سبدهایم را باد برد بی صدا
آخر من که به باد راه کوچه را اشتباه نگفته بودم پس حاصل تردید باد را با سبدهای خالی من چه کار !
می خواستم بگویمت بی رنگ و صدا جمله هایم را برایت بنویسم جوابم می دهی ؟
می خواستم بگویمت سواد سبز خانه های آیینه ای دوستیمان را دیدی که شکست ؟
چه راحت سنگ می برند این کاروانیان خسته از تلاقی عشق و آیینه ...
**************************************************************
دوستان خوب و همراهان عزیز کلبه عاشیق ... خیلی از شما شاید نزدیک به یکسالی هست که همراه ما هستید - چه اونموقع که تو پرشین بلاگ می نوشتیم چه از زمانی که به بلاگ اسکای اومدیم - و با خیلی از مشکلات من و گلرخ همدردی و همراهی کردید ولی می دونید دنیای مجازی بلاگستان برای ما همچین هم مجازی نموند . هر روز دست نوشته های ما به هزار و یک دلیل برامون مشکل به وجود میا ورد تا اینجا که ... بگذریم . من و گلرخ قصد کردیم که دیگه اینجا چیزی ننویسیم و شاید جای دیگه با اسم دیگه ولی با همین رنگ و بو ادامه بدیم . خدا را چه دیدید ! از همه شما تشکر می کنم و معذرت می خوام که ادرس وبلاگ بعدیمون را براتون نمی نویسم فقط بدونید که دوستون داریم و به بلاگهای قشنگ شما حتما سر خواهیم زد . دلم می خواهد این آخر از خیلی از دوستامون تشکر کنم ولی چون ممکنه اسم کسی یادم بره فقط یک تشکر کلی از همه دوستان میکنم .
پاینده باشید و در پناه حق قاصدک |