از خانه به در
از کوچه برون
تنهایی ما سوی خدا می رفت.
در جاده
درختان سبز
گلها وا
شیطان نگران : اندیشه
رها می رفت .
خار آمد
و بیابان و سراب
کوه آمد و خواب
آواز پری : مرغی به هوا میرفت ؟
--- نی - همزاد گیاه بود
از پیش گیا می رفت .
شب می شد و روز .
جایی - شیطان نگران :
تنهایی ما می رفت .
سلام...شعر بسیار زیبایی بود به دلم نشست...امیدوارم امتحاناتت رو هم خوب داده باشی...
خیلی خوبه که آدم بتونه احساسشو با شعر بیان کنه.
موفق باشین
و موید
گلرخ عزیز من حتماْ بازم پیش تو می آم.با این که رفتم ولی گفتم به دوستای عزیزی که به من لطف داشتن سر می زنم. من از خوندن شعرای این کلبه ی عاشیق لذت می برم.بازم می آم.ممنون که پیش من اومدی.خیلی خوشحال شدم.تا بعد...
خسته نباشید ... امیدوارم بقیه کارها هم بخوبی پیش بره .
بازم خوبه کسی و داری غمت رو باهاش تقسیم کنی .... بیچاره کسی که غمش از دست دادن عشقش باشه ......
موفق باشین!
خوش اومدین و خسته نباشین!
سلام به هردوی شما...
امیدوارم امتحانات خوب گذشته باشه...شاد و سلامت و سبز باشید همیشه؛و بنیاد برانداز ِ غم!
گلرخ جان من بازم اومدم به این کلبه.واقعاْ لذت می برم.گفتم که من بازم پیش دوستای قدیمی میآم.منتظر مطلب جدیدم. تابعد...