گاه برای دلتنگیهایم نوشتم
گاه برای خستگیـها
گاه برای چشمانت نوشتم
گاه برای دلبستگیهـا
امـــروز برای خــودم می نویســم
که دلبسته تمام خستگیــهایم هستـم .
ندا
سهشنبه 29 دیماه سال 1383 ساعت 06:15 ب.ظ
برای دلتنگیهایم می نویسم
برای لحظه ای آرامــش
امروز چه بی صــدا بغض خشم خود را به دست آرامش یاد تو سپردم
ش
چـــرا باید ؟
من دلتنگـــم ! خسته ام !
چـــرا بیهــوده بر من به انتظار نشسته اید ؟
من اینجــا برای لحظه ای از ســرمستی الــوند بی تابم
من اینـــجا به وسعت لـوت خاموشم
من اینجـــا ایستاده ام
ندا
شنبه 19 دیماه سال 1383 ساعت 10:05 ب.ظ
شبی آرام چون دریای بی جنبش
سکون ساکت سنگین سرد شب
مرا در قعر این گرداب بی پایاب می گیرد
دو چشم خسته ام را خواب می گیرد
من اما دیگر از خواب بی زارم
حرامم باد خواب و راحت و شادی
حرامم باد آسایش
من امشب باز بیدارم
ندا
جمعه 11 دیماه سال 1383 ساعت 11:23 ب.ظ
ای قلب نیم شکسته بند بند
آرام تر بزن
خیالم از وسوسه های این برف زمستانی
مشوش است
بیقرار لحظه های فردا بمان
آرام تر بزن
آرام تر بزن
ندا
دوشنبه 7 دیماه سال 1383 ساعت 09:42 ب.ظ
دلم آغوش بی دغدغه می خواد ...
ندا
سهشنبه 1 دیماه سال 1383 ساعت 06:58 ب.ظ