یکشنبه شب یلداست ... بیایید دعا کنیم بهترین شب باشد برای من - تو ... و همه ...
برای تو می نویسم
برای تو نفس می کشم
و با تو بودن را آرزو می کنم
همــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ...
پاینده باشید .
قاصدک
می خواهم آب شوم در گستره افق
آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود
می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم
میگشایی برایم ؟ در طی طریق , در نقطه ای از راهی دور و دراز بسوی انچه آینده نامیده میشود , نفس دگر , یارای رفتن نمیکند … قدمها , خسته سینه پر ز درد قوت رفتن دیگر نیست میخواهم در آغوشی گرم دمی دیده بر هم گذارم و با صدای گرم نفسهایت آرامش را لمس کنم میخواهم با شنیدن صدای قلبت , به مانند لالائی که مادری برای کودکش میگوید به خوابی عمیق فرو روم مرا میهمان آغوشت کن میهمانی ناخوانده میهمانی خسته فقط برای لحظاتی , بگذار در آغوشت جای گیرم ... آغوشت را , میگشایی برایم ؟ ... |
در امتداد نگاه خسته دلان به زندگی
آنجا که در هوای مه آلود سحری
ستارگان پس زده ء شب
نور می نوشند .
همانجا که گلهای آفتابگردان دشت خورشید
با پرواز پروانه های عاشق
به پیشواز هر طلوع سبز می شتابند .
آنجا که در کرانه های دوردست افق
از دریا تا آسمان
غروب خون زدهء هزار رنگ رخ بر می تابد .
هزاران روزنه امید
در قاب شکسته یک همدل
یک هم پیمان
یک دوست
می توان یافت .
می شود از پیاله یک نگاه صادق
مست شد از روشن ترین انتظار رسیدن .
می شود به همه دلتنگیها پشت پا زد
وقتی که عشق هست
وقتی که تو هستی ...
عید همگی مبارک ...
مدیونید اگر برامون دعا نکنید
شاد و پایدار باشید
گلرخ