مرا
تو
بی سببی
نیستی .
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی ...
نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی !
و دل ات
کبوتر آشتی ست
در خون تپیده
به بام تلخ.
با این همه
چه بالا
جه بلند
پرواز می کنی !
احمد شاملو
فروردین ۱۳۵۱
با سلام به همه دوستان خوب و همراهان همیشگی کلبهء عاشیق
از امروز قصد دارم با نوشتن چند اثر از یکی از دوستان خوبم به نام ایمان و شاید هم چند کار از خودم گام در مسیر نسبتا جدیدی - که البته من خیلی وقت هست علاقه مند بهش هستم ولی عملا تا حالا آزمایشش نکرده بودم - بگذارم . خوشحال میشم که نظرهاتون را در این مورد بدونم .
پاینده باشید .
قاصدک
***************************************************************
از وقتی که ماه نگهبان شب شد و خورشید مسئول روز
دیگر هیچگاه همدیگر راملاقات نکردند.
احساس مسئولیت ، عشق را خواهد کشت .
ایمان . ص