پس از سفرهای بسیــــار
و عبــــور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیــــز
بر آنم که در کنـــآر تو لنـــــگر افکنــــم
بادبان برچیــــنم
پــارو وا نــهم
ســــکـان رها کنم
به خلـوت لنگـرگـاهت در آیم و
در کـنـارت پهــلو گیـرم.
آغــوشت را بــاز یــابم
استواری امن زمــــین را زیر پــای خویـــــش .
دلــم بدجور گر فتــــــه .
می دونید بعضی اوقات چیزی که هست کمتر از اون چیــزی که شمــا میخواهید باشــه .
همیشه پـاینــــــده باشیـــد .
قاصدک
دوست بسیار عزیزی دارم که شاعر ، مترجم و داستان نویس قابلی به شمار میاد - البته به پا قدمش اصلا اعتقاد ندارم چرا که با چاپ مطلبش در روزنامه شرق این روزنامه هم به جمع خاطرات مطبوعاتی پیوست- مطلبی که نوشته تحت عنوان شــــاید لذت ، شــــاید قدرت خیلی برام جالب بود . به شمــــا هم توصیه می کنم بخونیدش مخصوصا خانوم ها چرا که این دوست من .... چراش را با خوندن مطلب حتما می فهمید .